عالم ارواح

وبسایت ماورالطبیعه و متافیزیک

وبسایت ماورالطبیعه و متافیزیک

در این وبسایت مطالب، عکس ها و کلیپ های دیدنی و خواندنی از عالم ارواح خدمت دوستداران علوم روحی تقدیم میگردد.

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات مدیومها-قسمت چهارم» ثبت شده است

بنام خدا


خاطرات مدیومها/ قسمت چهارم


بی صورتی



Image result for ‫نقاب‬‎


من از صورت خود گذشتم خدا

که از هرچه غیر از تو گردم جدا

غمی من ندارم به دل از بلا

به بی صورتی درد من شد دوا


این خاطره ازطرف خانمی با نام مستعار مرجان برایم ارسال شده بود که با کمی ویرایش به حضورتان تقدیم می کنم.

حدود دوازده سال پیش با مردی که دارای موقعیت مالی خوب و وجاهت مورد قبول برای یک دختر دم بختی چون من که همیشه آرزو داشتم با مردی که چنین شرایطی را داشته باشد یعنی هم ظاهر و تیپ عالی و هم دستش به دهانش برسد، پیوند زناشویی بستم. البته من نیز اگر تعریف از خودم نباشد ، دختری زیبارو و دارای خانواده ای با تمکن مالی مناسب بودم و همه این شرایط باعث شد تا چنین جوانی هم مرا بعنوان یک همسر ایده آل پذیرا باشد. اگر چه معیارهای من برای انتخاب همسر، معیارهایی ظاهری و مادی بود، و همسرم نیز مردی بود که شاید به خاطر ظاهر و قیافه ام مجذوب من شده بود، اما از همان ابتدای زندگی متوجه شدم که ایشان مردی خانواده دوست است، و مرا واقعا دوست دارد و همواره احترام مرا در خانه و بیرون از خانه و در نزد اقوام و دوستانم حفظ می کرد و من هم متقابلا علاوه بر علاقه قلبی که به او داشتم، نسبت به حفظ آداب خانه و همسرداری در دلم وی را تحسین می کردم. 

 

 هرچه از زندگی ما می گذشت موقعیت مالی ایشان بهتر می شد و در شرکت بازرگانی که داشت شاهد موفقیت های مالی او بودم، به همین خاطر او بهترین امکانات زندگی را برای من مهیا کرده بود، و بواسطه وجاهت ظاهری و اخلاق خوبی که داشت، می دانستم که دختران و زنان زیادی در آرزوی داشتن مردی چون او در زندگی اشان هستند. اما من هیچگونه شک و ابهامی در طهارت نفس شوهرم نداشتم زیرا من نیز تمام معیارهای یک زن ایده آل را داشتم. (البته ببخشید که از خودم تعریف می کنم). در یکی دو سال اوایل زندگی امان بعنوان تفریح و سیاحت  مسافرت های زیادی به خارج از کشور داشتیم و  می شد گفت که یک زندگی خوب و شیرینی را با یکدیگر پی ریزی کرده بودیم. بعد از دو سال متوجه شدم که باردار هستم، همسرم از این بابت خیلی خوشحال شد اما من به هیچوجه آمادگی مادر شدن را نداشتم. زیرا می خواستم بیشتر در کنار همسرم باشم و فرصت بیشتری را برای لذت بردن از زندگی بدون هیچ مزاحمتی به همراه او داشته باشم. با وجود مخالفت همسرم بالاخره شوهرم را راضی کردم که اولین فرزندمان را سقط کنم و در یک کلینیک خصوصی جنین سه ماهه ام را سقط کردم. این را هم بگویم که جنسیت طفل سقط شده ام، دختر بود و بخاطر اینکه پس از عمل سقط جنین از این کارم پشیمان و ناراحت  بودم، با همسرم قرار گذاشتیم که سال آینده حتما صاحب فرزندی شویم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۶ ، ۱۱:۴۶
faramarz Tehrani